دیروز، امروز، فردا;
عمـــر
حکایت همین سه روز است...
دیـــروز
آمد و رفت...
فـــردا
همواره مجهول است...
با این حساب،
عمـــر
فقط یک روز است
و آن هم
همین امـــروز است!
که دلی را بخری
بفروشی مهری
شادمانی را حراج کنی
رنج ها را تخفیف دهی
مهربانی را ارزانی عالم بکنی
و بپیچی همه را لای حریر احساس
گره عشق به آنها بزنی...
برچسب : نویسنده : ندا alena بازدید : 568
دیروز، امروز، فردا;
عمـــر
حکایت همین سه روز است...
دیـــروز
آمد و رفت...
فـــردا
همواره مجهول است...
با این حساب،
عمـــر
فقط یک روز است
و آن هم
همین امـــروز است!
برچسب : نویسنده : ندا alena بازدید : 563
منتی است بر گردن آن شخص!
غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم
این هنر اوست نه ما!
"به یاد ماندنی بودن"
بسیار مهمتر از به یاد بودن است...
برچسب : نویسنده : ندا alena بازدید : 521
نه تابستـان با هیچ شهریوری
و نه زمستان با هیچ اسفندی
اندازه پاییز به مذاق خیابان ها خوش نیامد
پاییز، مهری دارد که بر دل هر خیابان مینشیند...
برچسب : نویسنده : ندا alena بازدید : 349
آدمها مثل سایه هایشان صاف و یکرنگ بودند!!
بیشمارند آنهایی که نامشان آدم است...
ادعایشان آدمیت...
کلامشان انسانیت...
رفتارشان صمیمیت...
حال، باید دنبال یکی گشت که
نه آدم باشد...
نه انسان باشد...
نه دوست و رفیق صمیمی...
تنها صاف باشد و صادق...
پشت سایه اش خنجر نباشد برای دریدن...
هیچ نگوید...
فقط همان باشد که سایه اش میگوید: "صاف و یکرنگ"
برچسب : نویسنده : ندا alena بازدید : 420
یک نفــــــر را کشـــــــــــف کند !
زیبایــــــــی هایش را بیـــــرون بکشــــــــد ...
تلخـــــــی هایش را صبر کند ...
آدمهـــــــــای امروز، دوســـــــــــت های کنســـــــروی می خواهند!
یک کنسرو که درش را باز کنند و یک نفر شیــــرین و مهربان
از تویــــش بپرد بیــــــرون!
و هی لبخنــــــــــد بزنــــــــد و بگـــــــــــوید:
"حـــــــق با تــــــــــوست"
برچسب : نویسنده : ندا alena بازدید : 387
زندگانی چیست؟
گویم:
همیشه جستجو کردن،
جهان بهتری را آرزو کردن...
برچسب : نویسنده : ندا alena بازدید : 344
چه کسی می داند
که تو در پیله ی تنهایی خود، تنهــــایی؟
چه کسی می داند
که تو در حسرت یک روزنه در فردایــی؟
پیله ات را بگشا،
تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایــی!!
برچسب : نویسنده : ندا alena بازدید : 388
یک نگاهی به شمعدانی کنار پنجره ات بینداز
ببین چگونه زمانی که برگی
زرد و پژمرده از ساقه جدا می شود،
باز جوانه ی امیدی دیگر سر می زند!
و باز غنچه ای و باز شکوفاییِ گلی...
و باز امید
و باز امید
و باز امید...
برچسب : نویسنده : ندا alena بازدید : 384
نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو
«دوستم داری؟» را از من بسیار بپرس
«دوستت دارم» را با من بسیار بگو
برچسب : نویسنده : ندا alena بازدید : 402